نوشتن و سخن گفتن از اکبر رادی سخت است،
مردی که به مانند تمام نوشتههایش، ظریف، دقیق، ژرف، مهربان و منظم بود. رادی معلم بود و جامعهشناس. پس میدانست که چگونه بنویسد که برای همگان به باوری درست و تاثیرگذار تبدیل شود.
بدیهی است که ما از سنت نمایشنامهنویسی طولانی مدتی برخوردار نیستیم و خواه ناخواه مجبوریم از روی دست دیگران (غربیها) بنویسیم. این نوشتن هم به ساختار، پردازش شخصیت و زبان دراماتیک و حتی بنمایه مربوط میشود. ما باید تقلید کنیم تا راه و روش درست نوشتن خود را در مقوله درامنویسی بیاموزیم. گذشتگان ما تا حدی راه نرفته را رفتهاند و رادی هم بنا بر مطالعه دقیق ایبسن و چخوف بسیاری از فنون ظریف و انسانپردازانه این دو بزرگوار را مال خود کرده است. یعنی متون رادی امضای خود را در پایان هر متنی به دنبال دارد. بنابراین رادی را نمیتوان به تقلید صرف محکوم کرد. او یک نویسنده مستقل و صاحب سبک است. با آنکه میداند چگونه از ایبسن یا چخوف برداشت مستقلی را در نوشتارش جاری کند، اما سعیاش بر آن بوده تا با حفظ و تثبیت بومیت ایرانی، گیلانی و تهرانی تا سر حد استقلال متن پیش برود.
رادی با آنکه در دی ماه سال 86 دارفانی را وداع گفت، اما همچنان حضور پررنگی در جامعه تئاتری ایران دارد. آثارش روخوانی و اجرا میشوند. نمایشنامههایش تجدید چاپ شدهاند. در دانشکدهها و محافل ادبی و هنری هنوز نام و آثارش بر سر زبانهاست. رادی زنده است و در میان ما. حتی حضورش بهتر از برخی از آدمهاست که در میان ما نفس میکشند و بر تداوم خود در حیطه فرهنگ ایران زمین تاکید میکنند. چون او برای ما نکات ارزشمندی را به ارمغان آورده است. این دوام و بقا حاصل سالها خلوت گزینی برای ارتقای سطح فرهنگی بوده است. پس ایران هم به او مدیون است.
برخی از آثار او :
آهسته با گل سرخ"
"منجی در صبح نمناک"
"آهنگهای شکلاتی"
"ارثیه ایرانی"
"هاملت با سالاد فصل"
"از پشت شیشهها"
"مرگ در پاییز"
"افول"
از اینکه نظر خودتون رو مرقوم میفرمایید سپاسگزارم
نظرات شما عزیزان:
|